درآمدی به اندازه چاههای نفت ایران / یک مرد روستایی ایرانی با درآمد میلیارد دلاری!

تبلیغات


پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    شعار وسرلوحه ما :ارتقا علمی و عملی کارافرینان وفعالان اقتصادی وایجاد کسب وکار واشتغال پایدار است. کارافرین یعنی پر از امید “ایده وکشفی نوین که بی تردید”نداریم به مانندش در ایران زمین او عاشق این گردد”تادرکش کنند اورا از سایرین وتشویق بگردانند”دردرک ابهامش دراین عصر نوین اودر مسیری پا نهاده که میداندچنین راهی یعنی همین واگر شکستی پیش اید صبر پیشه کند”تا کارش نیافتد برزمین بی شک خلاقیت او”سرچشمه میگیرد از جلوه ذات خلاق مبین چون اوتعهد دارد به کارش “که به پاسش میگویم هزار افرین شعر:داریوش دوسرانی

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 7
    کل نظرات کل نظرات : 37
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 0

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 22
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 0
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 2
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
    آي پي امروز آي پي امروز : 7
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 0
    بازدید هفته بازدید هفته : 22
    بازدید ماه بازدید ماه : 131
    بازدید سال بازدید سال : 3970
    بازدید کلی بازدید کلی : 27988

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.133.141.201
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



درآمدی به اندازه چاههای نفت ایران / یک مرد روستایی ایرانی با درآمد میلیارد دلاری!

درآمدی به اندازه چاههای نفت ایران / یک مرد روستایی ایرانی با درآمد میلیارد دلاری!
عباس برزگر کارش را از دستفروشی و درآمد روزانه ٣ هزار تومان شروع کرده است.
او تنها ٣٨ سال دارد و درآمدزایی چشمگیرش با یک اتفاق معجزه آسا آغاز شده است. همسر عباس برزگر کارآفرینی با سرمایه کم کارآفرینان موفق ایرانی شماره تماس عباس برزگر زندگینامه کارآفرینان روستای عباس برزگز روستای بزم رزرو هتل عباس برزگر راز میلیونر شدن راز پولدار شدن ثروت عباس برزگر توریستی بوانات بیوگرافی عباس برزگر ایده های خلاقانه گردشگری ایده های پولساز من آموزش پولدار شدن Abbas barzegar وی زاده و ساکن یک روستای بسیار کوچک به نام «بزم» شهرستان بوانات در استان فارس است. روستایی که نه چندان حاصلخیز است و نه جاذبه خاصی دارد، اما با موقعیت شناسی درست این جوان روستایی توانسته در کتاب راهنمای گردشگری یونسکو، عنوان شگفت انگیزترین تجربه گردشگری ایران را از آن خود کند. درآمد این جوان روستایی تا ۵‌ سال آینده حدود ۵۴‌ میلیارد دلار خواهد بود که فراتر از درآمد نفتی کل کشور است! همسر عباس برزگر کارآفرینی با سرمایه کم کارآفرینان موفق ایرانی شماره تماس عباس برزگر زندگینامه کارآفرینان روستای عباس برزگز روستای بزم رزرو هتل عباس برزگر راز میلیونر شدن راز پولدار شدن ثروت عباس برزگر توریستی بوانات بیوگرافی عباس برزگر ایده های خلاقانه گردشگری ایده های پولساز من آموزش پولدار شدن Abbas barzegar عباس برزگر از هفت سالگی به کار دست فروشی می پرداخت و بعد مشغول به کار نان خشکی شده بود.
 
او آرزوهای بزرگی داشت تا اینکه عاشق دختری می شود. به خاطر شغلش آن دختر را به وی نمی دهند و می گویند باید حداقل یک شغل آبرومند پیدا کنی مثلا یک مکانیک شوی! به همین منظور به تهران می آید و با سختی بسیاری به کار مکانیکی مشغول می شود تا اینکه مکانیکی بسیار ماهر و خبره می شود. وقتی به شهر خود برمی گردد تا برای خواستگاری مجدد اقدام کند؛ می بیند که درست در همان شب، مراسم عروسی دختر مورد علاقه اش است. او بعد از روزها غصه و گریه و زاری، تصمیم می گیرد به همان شغل نان خشکی بازگردد. مدتی بعد با یک دختر دیگر ازدواج می کند و زندگی اش متحول می شود.
 
عباس برزگر می گوید: در یک شب بارانی و تاریک در روستایمان به دو گردشگر خارجی و مترجمشان برخوردم که بی‌نهایت خسته و سرگردان و کلافه بودند. آنها را به خانه‌مان دعوت کردم. شامی که درخور دو میهمان خارجی و غریبه باشد نداشتیم و مجبور شدم همان سفره فقیرانه خودمان را برایشان پهن کنم و همان دمپختک گوجه‌فرنگی که همسرم برای خودمان پخته بود، برایشان بیاورم. بعد هم آنها را به یک چای آتشی دعوت کردیم و تنها رختخواب‌های خانه را برای میهمانان خارجی‌مان مهیا کردیم و خودمان روی زمین خوابیدیم. قبل از خواب متوجه شدم یکی از آن خارجی‌ها که پسر جوان ۲۰ ساله‌ای بود بسیار ناراحت و پکر است. از مترجمشان علت ناراحتی‌اش را پرسیدم. مترجم جواب داد که فردا تولد این پسر جوان است و او از اینکه از خانه و کشور و خانواده‌اش دور است غمگین است. در همین هنگام دختر و پسر کوچکم که شاهد گفت‌وگوی ما بودند نقشه جالبی کشیدند که باعث شد میهمانانمان بسیار هیجان‌زده و خوشحال شوند. علی و زهرا فردای آن روز قلکشان را شکستند و تمام پول آن را به راننده آژانس روستا سپردند تا از شیراز برایشان کیک کوچکی بخرد. آنها سپس میز چرخ خیاطی مادرشان را برداشتند و با پهن کردن قشنگ‌ترین ملحفه گلدار خانه روی آن، جشن تولد کوچکی برای آن پسر خارجی گرفتند و اسباب‌بازی‌های خودشان را به او هدیه دادند. این موضوع به قدری پسر خارجی را هیجان‌زده کرد که شروع به فیلمبرداری از این صحنه کرد. بعدها متوجه شدیم پدر آن پسر کارگردان تلویزیون است و مادرش روزنامه‌نگار است و آنها این موضوع را رسانه‌ای کرده‌اند و خارجی‌های زیادی خواستار سفر به ایران و حضور در خانه ما شده‌اند. همسر عباس برزگر کارآفرینی با سرمایه کم کارآفرینان موفق ایرانی شماره تماس عباس برزگر زندگینامه کارآفرینان روستای عباس برزگز روستای بزم رزرو هتل عباس برزگر راز میلیونر شدن راز پولدار شدن ثروت عباس برزگر توریستی بوانات بیوگرافی عباس برزگر ایده های خلاقانه گردشگری ایده های پولساز من آموزش پولدار شدن Abbas barzegar
 
عباس می‌گوید: کار خاصی انجام ندادم تنها گردشگران خارجی را مانند اقوام و فامیل خودم در خانه پذیرایی کرده‌ام، با غذاهای محلی خودمان، چای آتشی، ماست و پنیر گوسفندی. البته میهمانان هم توقع زیادی نداشتند تنها می‌خواستند چند روز زندگی روستایی در ایران را تجربه کنند. عباس برزگر میهمانانش را به تماشای علف‌چینی و میوه‌چینی روستاییان می‌برد، در عروسی‌ها و حنابندان‌های روستایی میهمان می‌کند و به شب‌نشینی‌های هم ولایتی‌هایش کنار آتش دعوت می‌کند. با آنها سیب زمینی کباب شده و چای آتشی می‌خورد. گاهی هم میهمانانش با او شیر می‌دوشند و کشک درست می‌کنند اما این تمام کاری نیست که خانواده برزگر انجام می‌دهند. من با میهمانانم صادق هستم و هیچ‌وقت نخواستم آنها را فریب بدهم یا چند برابر قیمت واقعی چیزی را به آنها بفروشم. صنایع دستی و تمام سوغات روستایی که در فروشگاهم گذاشته‌ام برای مشتریان ایرانی و خارجی یک قیمت دارد. من از ناآگاهی آنها نسبت به بازار ایران و قیمت‌هایش سوءاستفاده نکرده‌ام. او می‌گوید: برای غذای میهمانانش سنگ‌تمام می‌گذارد. تمام غذاها از باکیفیت‌ترین و مرغوب‌ترین مواد اولیه محلی و روستایی تهیه می‌شوند. ١٠ دقیقه پیش از غذا از مزرعه برای میهمانانش سبزیجات تازه می‌چیند و صبح‌ها قبل از طلوع آفتاب عسل تازه از کندو خارج می‌کند و سرمیز صبحانه می‌برد. میهمانانش در دفتر یادگاری هتلش نوشته‌اند «احساس می‌کنند در کنار خانواده خود زندگی می‌کنند.» و این تفاوت اساسی کسب و کار عباس برزگر با دیگرانی است که اعتماد مشتریان خود را خدشه‌دار می‌کنند. عباس برزگر درحال حاضر مشغول آماده سازی ١۵ هزار سیاه چادر عشایری است. او با بزرگان طایفه های قشقایی و بختیاری به توافق رسیده است تا میهمانان خارجی را در سیاه چادرهایشان بپذیرند و هر خانواده عشایری در ازای پذیرایی از میهمانان درصدی از هزینه اقامت مسافران را دریافت کند.
 
حالا شهرت عباس برزگر به اندازه ای رسیده است که تمام ظرفیت هتل منحصر به فردش در ٣۶۵ روز سال اشغال می شود.مسافران خارجی تا آخر سال ٩۵ تمام سیاه چادرهایش را رزرو کرده اند. در حال حاضر هزینه هر شب اقامت در دهکده گردشگری او چیزی حدود ٣ میلیون تومان است. کارشناسان صنعت گردشگری می گویند اگر او بتواند استانداردهای هتل خاص و منحصر به فردش را ارتقا دهد به راحتی می تواند درآمدش را به عنوان یکی از گرانقیمت ترین هتل های خاورمیانه و جهان افزایش دهد. درحال حاضر هتل برج‌العرب دوبی گران قیمت‌ترین هتل خاورمیانه به شمار می‌آید، هزینه اقامت در این هتل شبی ١٩‌ هزار دلار است و تنها برای ورود به آن حدود ٢٠ دلار دریافت می‌شود. گران‌ترین هتل جهان هتل رویال ژنو است که برای هر شب اقامت ۵٣‌ هزار دلار دریافت می‌کند. در توکیو نیز هتلی با عنوان سوئیت ریاست‌جمهوری که یک هتل خاص محسوب می‌شود شبی ٢۵‌هزار دلار قیمت دارد. زهرا استادی، کارشناس گردشگری می‌گوید اگر هزینه اقامت در دهکده عباس برزگر نصف قیمت گرانترین هتل خاورمیانه و حتی کمتر باشد می‌تواند معادل کل صادرات نفت کشور درآمد داشته باشد. با این حساب اگر برزگر به ازای هر شب اقامت در ١۵‌ هزار سیاه چادر حدود ١٠‌ هزار دلار دریافت کند تنها در یک روز‌ سال حدود ١۵٠‌ میلیون دلار درآمد خواهد داشت. این درآمد در یک‌سال به حدود ۵۴‌ میلیارد دلار می‌رسد که معادل درآمد نفتی ایران است. دانلود کلیپ مصاحبه شب عید سال ۹۰ نه تنها خوشحال شد بلکه کسب و کارش هم رونق بیشتری گرفت.یک تنه بیش از ۶۰۰ گردشگر خارجی را به کشور آورده بود.حالا با پیشنهادی جالب روبرو شده بود.چند توریست ِ زن اسپانیایی از امارات به قصد حضور در منطقه توریستی ای “بوانات” که عباس فراهم کرده بود و آوازه آن در جهان پیچیده بود می آمدند. توریست ها که به بوانات آمدند به شدت علاقه مند بودند تا بروند سافاری در اطراف منطقه توریستی بوانات.عباس اما خودروی مناسبی برای ۱۶ نفر توریست نداشت.تنها یک لندرور قدیمی و زوار در رفته که نمی شد به آن اعتماد کرد.عباس اما از خدای خود خواست تا کمکش کند.به اصرار توریست ها هر ۱۶ نفر در لندرور و روی سقف ماشین نشستند اما آن اتفاقی که نباید می افتاد افتاد. در میانه راه و در حال گذر از رودخانه ای که دو روستا را از هم جدا می کند یکی از دخترهای اسپانیایی از روی لندرور می افتد با کمر به زمین می خورد.عباس برزگر که مسوولیت جان توریست ها را هم دارد نگران وضعیت به وجود آمده می شود و تصمیم می گیرد دختر را به دست یکی از اهالی بومی منطقه بسپرد تا با داروهای گیاهی مشکل او را بر طرف کند.پیر زنی در آن اطراف در عرض نیم ساعت مشکل توریست زن را حل می کند به طوری که مشکل حادی به وجود نمی آید.بعدها این گروه توریست که در بوانات تجربه ای بی نظیر و ماندگار را کسب می کنند در گزارش ها و مقالات متعددی در روزنامه های اسپانیایی شرح ماجرا و مهمان نوازی عباس برزگر و اهالی روستای بوانات را می نویسند. این اتفاق به گوش مهدی جهانگیری،بنیانگذار گروه مالی سمگا می رسد.جهانگیری که نبوغ و ابتکار عباس برزگر را می بینید با او تماس می گیرد و به او می گوید بیا من می خوام به تو وام بدهم.عباس برزگر از وام خوشش نمی آید و در این مکالمه این پیشنهاد را رد می کند.اما جهانگیری دست بردار نیست.می گوید که تو بیا من می خواهم خوشحالت کنم،چرا با ماشین کهنه و قدیمی توریست ها را بردی؟ عباس در پاسخ می گوید که چه کار باید می کردم.توسعه کارم به دخلم نمی خورد. عباس آدرس را می گیرد و به تهران می آید.وقتی به آدرس می رسد خودرویی را می بیند که چشم نواز است. عباس برزگر این صحنه را با لهجه شیرین شیرازی این طور تعریف می کند:«وقتی به آدرس رسیدم دیدم یک ماشین خوشگلی را گذاشتند دم در.وقتی رفتم نزدیکش بشوم نگاهش کنم دو سه نفر نگبان گفتند آقا برو اون ور.من هم پیش خودم گفتم خوب اینجا بانک است و حتما یک نفر این ماشین را برده است.پیش خودم فکر می کردم حاج آقا جهانگیری مثلا می خواهد یک لندرور نویی به ما بدهد.بعد دیدم که همان ماشین برای من است و از من در مراسمی تقدیر کردند و خودروی هیوندای ون آخرین مدل را به من دادند.ماشین هم اتومات بود و من بلد نبودم برانم.پول بنزین هم نداشتم.حاج اقا جهانگیری ۵ میلیون هم گذاشت روش و راننده هم ما را رساند.اینجا بود که رفتم تو فکر.گفته بودم خدایا به امید تو می خواهم این توریست ها را ببرم.تو آبروی من را نریز.
همان جا فهمیدم که خدا دو دو تایش هزار است.یعنی حتی بدی هایش هم حکمتی فوق العاده دارد.»

منبع: ساتین

برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

مطالب مرتبط